English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (8237 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
match foursome U مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
foursome U مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
to go away in a foursome U چهار نفره سفر کردن
foursome U چهارتایی
foursome U بازی گلف چهار نفری
foursome U مسابقه بین دو تیم دو نفره گلف
mixed foursome U بازی گلف دو تیم دو نفره زن و مرد
match U علامت دوبدو گذاشتن چوب
match U رویارویی بازیهای دو جانبه
match U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
match U مسابقه
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
match U تطبیق
match U تطابق
match U مطابقت کردن
match U قرینه سازی در طرح یا بافت
an out match U مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
match U لنگه همسر
match up U یارگیری
match U جور کردن
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
match U همتا کردن
match U حریف
match U همتا
match U نظیر
match U جفت
match U ازدواج زورازمایی
match U تطبیق تطابق
match U جور بودن با
match U بهم امدن
match U مسابقه کبریت
match U چوب کبریت
match U مطابقت
wresthing match U مسابقه کشتی
wrestling match U مسابقه کشتی
return match U بازیبرگشت
slow match U کبریت کند سوز
winner of a match U برنده مسابقه
to strika a match U کبریت زدن
telex match U رویارویی تلکسی
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
shouting match U بحثوجدلپرسروصدا
slanging match U بزنبزن کتککاری
international match U مسابقه بین المللی [ورزش]
a good match U زن و شوهری که خوب بهم بخورند
Test match U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Test match U مسابقه بین المللی کریکت
These gloves do not match . U این دستکشها لنگه به لنگه است
To strike a match. U کبریت زدن
safety match U کبریت بی خطر
match box U قوطی کبریت
Test match U مسابقه ازمایشی
match points U اخرین امتیاز
match fishing U مسابقه ماهیگیری درانگلستان
ballistic match U تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
love match U عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
cable match U رویارویی تلگرافی شطرنج
brimstone match U کبریت گوگردی
match point U اخرین امتیاز
match maker U ترتیب دهنده مسابقه
radio match U رویارویی رادیویی
quick match U فتیله توپ یا ترقه
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
friction match U کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match race U مسابقه دو بین دو نفر
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
match penalty U خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
rugby test match U مسابقه بین المللی رگبی
to strike a match or light U کبریت زدن
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
To win the match(race,contest). U مسابقه رابردن
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
Recent search history Forum search
1شركت در مسابقه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com